قبل ازدواج:
مرد:دیگه نمیتونم منتظر بمونم
زن:میخوای ازپیشت برم؟؟؟
مرد:فکرشم نکن
زن:منو دوس داری؟؟؟
مرد:البته
زن:تاحالا به من دروغ گفتی؟؟؟
مرد:نه.چرااین سوال رومیپرسی؟؟
زن:منو مسافرت میبری؟؟؟
مرد:البته
زن:منو کتک میزنی؟؟؟
مرد:به هیچ وجه
زن:میتونم بهت اعتماد بکنم؟؟
بعدازازدواج:
همین متن رو ازپایین به بالا بخونید
پدرم میگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...
مادرم میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به خانه ی دلی بنشان
که خیال بیرون شدن ندارد...
و یاد معلمم بخیر...
هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:
نقطه سر خط...
مهربان تر از خودت
با دیگران باش...
مینویسم عشق
بخوان قلب
می نویسم عشق
بخوان نفس
می نویسم عشق
بخوان روح
می نویسم تو
بخوان من
می نویسم ما
بخوان عشق
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺪﻡ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﮐﺮﺩ
ﻣﺮﺍ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﺮﺩ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ شد
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﺶ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﻫﺮ ﺷﺒﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻓﺮﺩﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩ
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ
مینویسم عشق
بخوان قلب
می نویسم عشق
بخوان نفس
می نویسم عشق
بخوان روح
می نویسم تو
بخوان من
می نویسم ما
بخوان عشق
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺪﻡ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﮐﺮﺩ
ﻣﺮﺍ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﺮﺩ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ شد
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﺶ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﻫﺮ ﺷﺒﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻓﺮﺩﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩ
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ
دیگر نه دلم شوق تماشا دارد
نه پنجره ای به سمت فردا دارد
تنهایی دیگری برو پیدا کن
این غار برای یک نفر جا دارد ...
وقتی کسی حلش بده بهش نگید
ای بابا اینم می گذره ،
نگید درست میشه ،
نخواهید با جوک های مسخره بخندونینش ،
نمی خواد بخنده ، خنده اش نمی یاد . غصه داره می فهمین ؟ غصه !
براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
حتی سعی نکنین نشون بدین که حالتون از اون بدتره.
از تجربیات بدتر خودتون یا اطرافیانتون نگین.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستید که باید حرف بزنین.
شما در حقیقت باید حرف نزنید.
باید دستش را بگیرید. بغلش کنید . تو چشم هاش نگاه کنید.
براش چای بریزید.
براش چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید . بذارید جلوش بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و فقط گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگر حرف نزنید اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما از بدو تولد جای اون زندگی نکردید.
پس نظریه و حرفاتون به درد خودتون می خوره.
بله ! دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.
اگه دلش خواست خودش حرف می زنه.
حتی اصرار نکنید که باهاتون حرف بزنه.
فقط بهش فرصت بدین!
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !
سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ...
مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ،
نه عصای پیر مردی ...
خشک شدم ..
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه .. تا مطمئن نشدی تبر نزن !
احساس نریز!!
زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود ..
این روزا اصلا دلم نمیخواد مث مرد سیاهپوش باشم
ی کم وقت میخوام تا .....
صفحه اصلي
ايميل نويسنده
پروفايل
اس ام اس تنهایی
اس ام اس تنهایی | اس ام اس تنهایی
عشق اس ام اس تنهایی
اس ام اس تنهایی
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پاتوقتــــنــــهــای
اس ام اس تنهایی | اس ام اس تنهایی
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 39255
تعداد مطالب : 147
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1
Alternative content